» . |
پیغام مدیر : محمد رضا ابطحی مقدم
(((بسم الله الرحمن الرحیم )))
که را می جویی ؟
گاه از غم او ، دست زجان می شویی
گه قصه ی او به درد دل مـــــی گویی
ســـــرگشته چرا گرد جهان می پویی
کو از تو برون نیست ، که را می پویی
// مولوی //
بزرگان پهنایی
رویدادهای روستای پهنایی
تصاویر شهدای پهنـــــــایی
محصــــــولات کشـــــــاورزی پهنایی
پروژه ها و اقدامات انجام شده توسط دهیاری پهنایی
تصاویر اماکن عمومی روستای پهنایی
آمــــوزش و ترفــــندهای رایانه ای
مطالب سیاسی و فرهنــــگی
مطالب مــذهبی واســـلامی
مطالب هـــنری وعاشقانه
نکته های جالب از هرجا
مناسبت های مختلف
مطالب بهــداشتی
مطالب آموزشی
مطالب متفرقه
تصاویر دیدنی
مقاله ها
سخنان مقام معظم رهبـــــری
سخنان گهربارحضرت امام خمینی (ره)
برای جستجو در همین صفحه وبلاگ واژه کلیدی مورد نظرتان را وارد کنید :
بازدید امروز: 31 نفر
بازدید دیروز: 304 نفر
کل بازدید: 155185 نفر
«« و یژه برنامه شهادت رجایی وباهنر»»
هشتم شهریور، یادآور کوچ دو پرستوی بالا رفته تا افق عرش، رجایی و باهنر است. دو معلم بزرگ عمل نه شعار، دو آموزگار وارسته که پیشه شان انسانیت و خلوص بود. به روح دردمند و آزاد شده آلاله های خونین هشتم شهریور ماه ١٣٦٠ سرزمینمان سلام و درود می فرستیم.
***********************
شهادت تحفه قدسى است؛ میراث مقدس اولیاء و ابرار است؛ باب خاص بهشت است. این تحفه را به هدایت هر کس نبرند و این ارث را ارزانى سفلگان نمى کنند و این در را جز به روى خاصان و خالصان نمى گشایند.
تاریخ شهادت، از هابیل تا امام حسین (ع) و از حسین (ع) تا امروز، مکرر بر این حقیقت مهر تایید زده است که در مسلح عشق جز نکو را نکشند. در تاریخ هر ملتى نشیب و فرازهاى تلخ و شیرینى وجود دارند که بعضاً تعیین کننده سرنوشت و سازنده فرهنگ آن ملت مى باشند. تحقق نظام جمهوری اسلامى در ایران به رهبرى امام خمینى (ره)، بزرگمردى که جهان، مانند او را کمتر به خود دیده است و جان فشانى هاى فرزندان فداکار این مرز و بوم، بزرگترین و عظیم ترین فراز تاریخ ماست، که داراى خاطرات تلخ و شیرین زیادى است .
رجائى و باهنر دو شهیدى که همواره در سنگرهاى مختلف فکرى، آموزشى و سیاسى، همکار و همرزم بودند، تا آنجا که در کنار یکدیگر به آتش کین منافقان سوختند و فصلى از شهادت را به نام هفته دولت در تاریخ انقلاب گشودند.
پس از عزل بنی صدر از ریاست جمهوری، دشمنان انقلاب با از میان بردن مسئولین نظام قصد براندازی حکومت اسلامی را در سر می پروراندند. در این راستا، فاجعه هفتم تیر سال ١٣٦٠ و شهادت آیت الله بهشتی و ۷۲ تن از یاران انقلاب ثمره تصمیم شیطانی استکبار جهانی و دشمنان جمهوری اسلامی بود.
پس از آن، گرچه عکس العمل سریع، قاطع و انقلابی حضرت امام خمینی (ره)، هر گونه ابتکار عمل را از دشمنان سلب نمود ولی کار به زعم دشمنان هنوز به اتمام نرسیده بود و طرح نابودی مسوولان طراز اول مملکت، در رأس فعالیت آنها قرار داشت. بدین ترتیب واقعه هشتم شهریور همان سال به وقوع پیوست و رئیس جمهور محبوب، محمد علی رجایی و نخست وزیر متفکر و دانشمندش، حجت الاسلام دکتر محمد جواد باهنر در انفجار دفتر نخست وزیری به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
شهید رجایی پس از پیروزی انقلاب، مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و به دنبال تمایل مجلس، در مرداد ماه ١٣۵٩، به عنوان اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران به مجلس معرفی و برگزیده شد. سرانجام به دنبال عزل بنی صدر، شهید رجایی به ریاست جمهوری انتخاب شده بود.
شهید باهنر نیز با داشتن سابقه مبارزاتی در عرصه انقلاب با فرمان حضرت امام، به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نمایندگی مردم کرمان در مجلس خبرگان قانون اساسی، نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و به وزارت آموزش و پرورش رسید و پس از انتخاب شهید رجایی به ریاست جمهوری، به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شد و با رأی قاطع مجلس، کابینه خود را معرفی کرده بود.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد.
زندگینامه خود نوشت شهید رجایی
من محمد علی رجایی در سال 1312 در قزوین در خانوادهای مذهبی متولد شدم. پدرم شخصی پیشهور بود و در بازار مغازه خرازی داشت. در چهار سالگی او را از دست دادم و مسئولیت اداره زندگی ما به عهده مادر و برادرم افتاد، برادرم در آن موقع 13 سال داشت.
من، طبق معمول به دبستان میرفتم؛ درسم را ادامه داده تا موفق به اخذ مدرک ششم ابتدایی شدم. بعد از آن به کار در بازار پرداختم و شاگردی را از مغازه دائیام که خرازی بود، شروع کردم. حدود 14 سال داشتم که قزوین را به قصد تهران ترک گفتم، در تهران، ابتدا در بازار آهن فروشان به شاگردی مشغول شدم و مدتی را هم به دستفروشی گذراندم. بعد از مدتی دستفروشی، رفتم به تیمچه "حاجبالدوله" چند جایی شاگردی کردم و مجددا به دستفروشی پرداختم که مصادف شد با دوران حکومت رزمآرا. روزی رزمآرا تصمیم گرفت که دستفروشهای سبزهمیدان را جمع کند و این باعث شد که بساط کاسبی ما را هم جمع کردند. همان موقع نیروی هوایی با مدرک ابتدایی برای گروهبانی استخدام میکرد و من هم با مدرک ششم ابتدایی، برای گروهبانی، وارد نیروی هوایی شدم.
27 سال با آیت الله طالقانی
بعد از مدتی با فدائیان اسلام همکاری میکردم و در جلسات آنان شرکت داشتم. مصدق هم فعالیتش در همان موقع در اوج بود و ما جذب این شعار فدائیان اسلام شدیم که میگفتند:"همه کار و همه چیز تنها برای خدا" و "اسلام برتر از همه چیز است و هیچ چیز برتر از اسلام نیست" و بالاخره اینکه "احکام اسلام باید مو به مو اجرا شود."
بعد از 4سال اول نیروی هوایی که 28 مرداد اتفاق افتاد و من به همراه عده زیادی از افراد نیروی هوایی تصفیه شدیم و رفتیم به نیروی زمینی، در آن یک سال مبارزه، بچههایی با ما تبعید شده بودند. برای این که برگردیم به نیروی هوایی، ارتش هم بعد از مدتی ناچار شد بگوید اگر نمیخواهید، استعفا بدهید و ما هم بهترین فرصت را دیدیم و استعفا کردیم. مسالهای که باید عرض کنم، این که به موازات این حرکت، از همان سالی که به نیروی هوایی آمدم، با آقای طالقانی آشنا شدم و تقریبا هرشب جمعه را در مسجد هدایت بودیم و هر روز جمعه ایشان یک جلسه داشتند در خانیآباد، منزل یک نانوایی بود و ما هم در خدمتشان بودیم و میتوانم بگویم حدود 27 سال از نظر مسائل مذهبی و طرز تفکر و غیره، تحت تعلیم مرحوم طالقانی بودم و فکر میکنم از هر کسی به ایشان نزدیکتر بودم.
50 روز در زندان
مهندس بازرگان درماه رمضان ما را دعوت کرد به افطار و نهضت آزادی ایران اعلام کرد که ما جزء نفرات اولی بودیم که در نهضت ثبت نام کردیم.
سپس کمکم به عنوان عضو نهضت آزادی در دبیرستان کمال مشغول تدریس بودم. در 11 اردیبهشت سال 1342 شناسایی شدم و به وسیله ساواک در قزوین دستگیر شدم و بعد از دستگیری منتقلم کردند به زندان و 15 خرداد 1342 را من در زندان قزوین بودم که عدهای هم با من در آنجا زندانی شدند در رابطه با15 خرداد؛ از جمله برادران, امانی بود. پنجاه روز آنجا زندان بودم تا اینکه به قید کفیل از زندان آزاد و بعد از محاکمه تبرئه شدم.
ستاد نماز جمعه
در سال 1346 با دوستانی که در زندان بودیم. من و آقای فارسی و آقای باهنر، سه نفری یک تیم شدیم و بقایای هیات موتلفه را اداره میکردیم.
بسیاری از این برادران که ستاد نماز جمعه را تشکیل میدهند آن موقع جزء سرشاخههای هیات موتلفه بودند که بندههم به نام مستعار امیدوار در آن جلسات شرکت داشتم. جلساتی داشتیم تا اینکه کمکم برادران از زندان بیرون آمدند. کمکم یک سازمان جدید به وجود آمد، برای این که یک پوشش اجتماعی داشته باشد و کار سیاسی هم بکند به نام بنیاد رفاه و تعاون اسلامی نامیده شد.
آقای فارسی رفت خارج؛ سر یک سال، قرار شد که من بروم کارهای آقای فارسی را ارزیابی کنم و اطلاعاتی بدهم و بگیرم و برگردم، پس مردادماه 1350 رفتم به خارج, اول پاریس بعد ترکیه, بعد سوریه؛ و آقای فارسی هم آمد سوریه و ماه همدیگر را آنجا دیدیم.
شکنجه در زندان
با اکثر بنیانگذاران سازمان مجاهدین از دوره دانشگاه و بعدها هم در جلسات مسجد هدایت که پای تفسیر آقای طالقانی بودیم. آشنا شده بودم.در سال 47 یکبار سعید محسن برای عضوگیری به من مراجعه کرد, ولی به علت اختلافاتی که در برداشتمان نسبت به مبارزه داشتیم، من موافقت نکردم به عضویت این سازمان درآیم، منتهی شرعا تعهد کرده بودم که تماس را به هیچکس نگویم . شهید رجایی چون رابطهای نزدیک با مبارزات اسلامی روحانیت داشت و به خصوص در جلسات شهید بهشتی شرکت میکرد و در رابطه با سازمان مجاهدین هم بود، در آذرماه 1353 دستگیر شد و زیر شکنجه قرار گرفت.
ساواک خیلی انتظار داشت که از من اطلاعات زیادی به دست بیاورد. آن سال که من کمیته را میگذراندم، واقعا جهنمی بود که بیست روز تمام مرا میزدند و هیچ مسالهای را هم عنوان نمیکردند و فقط اظهار میکردند که "حرف بزن" یا اینکه روزها چندین ساعت سرم را به پنجههایم به حالت رکوع میبستند و اظهار میکردند که درجا بزنم و اینکه صلیب میکشیدند و میبستند و آویزان میکردند تا اینکه صحبت کنم. ما هم روزها و شبها کتک میخوردیم و 14 ماه این مسئله طول کشید.
یکی از روزهای ماه رمضان، درست نیمه ماه رمضان بود، تولد امام حسن (ع) من را یک روز ساعت 8 بردند تاساعت یک بعدازظهر که هنگام برگرداندن حالم طوری بود که مرا کشان،کشان به سلولم آوردند. آن روز یکی از روزهای خیلی خوب زندگی من بود و خیلی خوشحال بودم که روزه هستم و شکنجه میشوم.یادم هست که در اتاق شکنجه و یا در سلولم بیشتر اوقات آیه "یا منزل السکینه فی قلوب المومنین" را تکرار میکردم. وقتی شکنجه میشدم, مجبورم میکردند که برروی پاهای تاول زده بدوم. آنجا قسمتهایی از دعا را که قوعلی خدمتک جوارحی .... این قسمتهای دعا را تکرار میکردم.
اردیبهشت و خرداد 57 را به صورت تبعیدی در زندان عادی به سر میبردم ( به جرم اقامه نماز جماعت) و آنجا هم برای ما یک کلاس بود و تجربیاتی هم در آنجا اندوختیم. در آبان 1357 روز عید غدیر در سایه مبارزات مردم مسلمان از زندان آزاد شدیم و به این ترتیب دوران بازداشتم را گذراندم.
پس از آزادی از زندان
بعد از آنکه از زندان بیرون آمدم، در تشکیلات انجمن اسلامی معلمان وارد شدم؛ با این تشکیلات کار میکردم تا پیروزی انقلاب. انقلاب که پیروز شد، من هم از همان ابتدا نزدیک به مرکز مبارزه، یعنی مدرسه رفاه و کمیته استقبال امام که در آنجا حضور داشتم و کم و بیش عهدهدار مسئولیتهایی بودم و به عنوان یک خدمتگذار کوچک، حرکت کردم تا انقلاب پیروز شد و در آموزش و پرورش به عنوان مشاور وزیر آموزش و پرورش شروع به فعالیت کردم.
وزیر آموزش و پرورش که استعفا کرد، ابتدا به عنوان کفیل و بعد به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شدم. مدت تقریبا یکسالی وزیر آموزش و پرورش بودم که نسبتا دوره خوبی بود و خوشحال و راضی بودم. نزدیکیهای انتخابات بود که یک شب برادرمان هاشمی تلفن کرد و از من خواست که برای نمایندگی مجلس کاندیدا شوم. ولی من اظهار تمایل کردم که وزارت آموزش و پرورش را حفظ کنم. ایشان پیشنهاد کردندکه "به مجلس بیایید و اگر امکان وزیر شدن نبود، لااقل بتوانید به عنوان نماینده خدمت کنید." حرف ایشان را پسندیدم و کاندیدای نمایندگی شدم و برای نمایندگی مجلس انتخاب شدم.
انتخاب به نخستوزیری
بعد از یکسری گفتگوهایی که اکثر هممیهنان عزیزم مطلع هستند، من به نخستوزیری رسیدم، نخستوزیری را به عنوان یک تکلیف شرعی انقلابی پذیرفتم و از صمیم قلب میگفتم که دارای یک کابینه 36 میلیونی هستم.
انتخاب به ریاست جمهوری را با آرا 13 میلیونی امت حزب الله و شهید داده، ادای تکلیف الهی و رسیدن به فوز عظیم در راه اسلام و خدمت به جمهوری اسلامی میدانستم.
شهید محمدعلی رجایی در سال هشتم شهریور 1360 در حادثه انفجار دفتر نخستوزیری به همراه یار دیرینش محمدجواد باهنر شربت شهادت نوشید.
به مناسبت ایام شهادت شهید محمدعلی رجایی و یار دیرینش محمدجواد باهنر در حادثه انفجار دفتر نخستوزیری تصاویر زیر مربوط به آن شهید بزرگوار منتشر می شود
روحش شاد وراهش پررهرو باد
..: آخرین ارسال ها :..
مناسبتها : برگزاری راهپیمایی 22 بهمن 1391در پهنایی
مناسبتها : رزمایش گردانهای واکنش سریع بیت المقدس - پایگاه مقاومت
[عناوین آرشیوشده]
کپی برداری از مطالب وبلاگ فقط با ذکر منبع مجاز میباشد .
All Rights Reserved 2005-2006 © by
RostayPahnaey.parsiblog.com
This Template Designed By Mohammad Bagheri | power ByParsiBlog
wwWw.Theam.TK -
wWw.TMPfa.TK -
wWw.MyBaran.TK
لینک ثابتنظرات شما ()